شب شده ساکته دوباره خونه
می گرده دل دنبال یه بهونه
میگرده باز گنجه ی خاطراتو
پی یه حرف ناب وعاشقونه
عکس تو رو باز میزاره روبه روش
که تا ته شب واسه تو بخونه
دلم تو التهابه که آخه چه جوری
قدر چشای نازتو بدونه
اینو بخون تا دوباره بدونی دیونتم دیونتم دیونه
خسته تر از انچه شاید می روم
خسته اما بی تقلا می روم
خسته ام از زندگی از سر نوشت
خسته ام با یاد فردا می روم
خسته ام از عشق .نفرین تمام عاشقان
خسته ام از اینکه تنها می روم
خسته از این زندگی از این رسم نا خشنود لیک
خسته ام از شام یلدا می روم
خسته ام این خستگی پاداش عمر مبهمم
خسته ام از اینکه هر شب تا به فردا می روم
می روم شاید .ولی تا کی چنین
خسته ام در راه و تنها می روم